حلم و بردبارى رسول خدا

رسول خدا صلى الله علیه و آله ، چند دینار به مردى یهودى بدهکار بود. مرد یهودى نزد پیامبر ( صلى الله علیه و آله ) آمد و گفت: طلب مرا بده . پیامبر فرمود: در حال حاضر چیزى ندارم که پرداخت کنم.»

یهودى گفت: من تو را رها نمى‏کنم و از تو جدا نمى‏شوم تا طلبم را بگیرم!

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: در این صورت من هم با تو مى‏نشینم.» رسول خدا با او نشست تا در همان مکان نماز ظهر و عصر ، مغرب و عشا و نماز صبح روز بعد را اقامه نمود. در این میان اصحاب ، آن مرد را تهدید مى‏کردند و وعده و وعید مى‏دادند.

پیامبر به اصحاب خود نگاه کرد و فرمود: با او چه مى‏کنید؟ !» گفتند: اى رسول خدا ، یهودى شما را زندانی کند؟ ! فرمود: خداوند مرا مبعوث نکرده تا به دیگران ظلم روا دارم‏» . زمان هم چنان مى‏گذشت و کانون حلم و بردبارى هرگز عصبانى نمى‏شد تا خورشید تابیدن گرفت و روز آشکار شد. ناگهان مرد یهودى گفت: اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله! !

مرد یهودى مال خود را در راه خدا تقسیم کرد و گفت: رفتار من با تو براى آن بود که ببینم صفاتى که در تورات برایت آمده در وجود تو متبلور هست‏ یا خیر. زیرا در تورات خوانده بودم: محمد بن عبدالله، در مکه متولد مى‏شود و به مدینه هجرت مى‏کند ، او تندخو ، خشن و اهل داد و فریاد  فحاشى نیست.» (14)

راستى رسول خدا چگونه این سعه‏ ی صدر و بسط وجه را در وجود خود نهادینه کرده بود؟ امید که با پیروی از سیره ی ارزشمند آن پیامبر بزرگ ، در عمل بتوانیم زینت‏ بخش دین مبین اسلام باشیم و دیگران را با رفتار خود ، به سوى دین و آیین محمدى صلى الله علیه و آله دعوت نماییم . 

 

منبع : سایت تبیان

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها